چرا باید اموال ایران را آزاد کنند؟(3)
سم الله الرحمن الرحیم
استفاده از اموال دیگران وقتی راحت باشد و مانعی نداشته باشیم به نفع ماست. برای مثال وقتی 100000000000دلار از اموال ایران نزد آمریکا باشد آن ها استفاده های خوبی می توانند از این پول داشته باشند، ولو اگر در صنعت و اقتصاد آمریکا این پول به چشم نیاید مانع پیشرفت دشمن(=ایران) شدن عقلانی به نظر میرسد، و تا جایی که میتوانند باید مانع پیشرفت ما شوند. پس آمریکا نباید آزادی ایران در استفاده از دارایی های خود را به رسمیت بشناسد! بحث نظری این موضوع به شرح ذیل است:
((تعریف آزادی:چیزى که هر موجود زندهاى به آن احتیاج دارد آزادى است. آزادى یعنى چه؟ یعنى جلوى راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند. ممکن است یک موجود زنده امنیّت داشته باشد، عوامل رشد هم داشته باشد ولى درعین حال موانع جلوى رشدش را بگیرند. فرض کنید که شما مىخواهید گیاهى را رشد بدهید)).[1]
((انسان که یک موجود خاصى است و زندگى او زندگى اجتماعى است و علاوه بر این در زندگى فردى خود موجود تکامل یافتهاى است و با گیاه و حیوان بسیار تفاوت دارد، گذشته از آزادیهایى که گیاهان و حیوانات به آنها نیازمندند یک سلسله نیازمندیهاى دیگرى هم دارد که ما آنها را به دو قسم منقسم مىکنیم. یک نوع آزادى اجتماعى است. آزادى اجتماعى یعنى چه؟ یعنى بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادى داشته باشد، دیگران مانعى در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، به حالت یک زندانى درنیاورند که جلوى فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنى تمام قواى فکرى و جسمى او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند. این را مىگویند آزادى اجتماعى. خود آزادى اجتماعى هم مىتواند انواعى داشته باشد که فعلًا کارى با آن نداریم. پس یکى از اقسام آزادى، آزادى اجتماعى است که انسان از ناحیه افراد دیگر آزاد باشد[2].))
یکى از گرفتاریهاى زندگى بشر در طول تاریخ همین بوده است که افرادى نیرومند و قدرتمند از قدرت خودشان سوء استفاده کرده و افراد دیگرى را در خدمت خودشان گرفتهاند، آنها را به منزله برده خودشان قرار دادهاند و میوه وجود آنان را که باید متعلق به خودشان باشد به نفع خود چیدهاند.
مىدانید کلمه «استثمار» یعنى چه؟ یعنى چیدن میوه دیگرى. هرکسى وجودش مثل یک درخت پرمیوه است. میوه درخت وجود هرکسى یعنى محصول کار و فکرش، محصول فعالیتش، محصول ارزشش باید مال خودش باشد. وقتى که افرادى کارى مىکنند که محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق مىدهند و میوههاى وجود آنها را مىچینند، مىگویند این فرد، فرد دیگر را استثمار کرده است. یکى از گرفتاریهاى بشر در طول تاریخش همین بوده است که فردى فرد دیگر را، قومى قوم دیگر را استثمار مىکرده، به بردگى خود مىکشیده است یا حداقل براى اینکه میدان براى خودش باز باشد میدان را از او مىگرفته است)) .[3]
آزادی معنوی یعنی:از نظر اخلاق و معنویت هم آزادى خود را حفظ کرده باشد، یعنى وجدان و عقل خودش را آزاد نگه داشته باشد. این آزادى همان است که در زبان دین «تزکیه نفس» و «تقوا» گفته مىشود.
وابستگى آزادى اجتماعى به آزادى معنوى
آیا ممکن است بشر آزادى اجتماعى داشته باشد ولى آزادى معنوى نداشته باشد؟
یعنى بشر اسیر شهوت و خشم و حرص و آز خودش باشد ولى درعین حال آزادى دیگران را محترم بشمارد؟
امروز عملًا مىگویند: بله. عملًا مىخواهند بشر برده حرص و آز و شهوت و خشم خودش باشد، اسیر نفس امّاره خودش باشد و در عین حال چنین بشرى که اسیر خودش است، آزادى اجتماعى را محترم بشمارد. این یکى از نمونههاى کوسه و ریش پهن است. یکى از تضادهاى اجتماع امروز بشر همین است.[4]
انسانهایى هستند که با موانعى که در جلوى رشد و تکاملشان هست مبارزه مىکنند و تن به وجود مانع نمىدهند. این هم تعریف مختصرى از آزادى.[5]
این کوسه و ریش پهن بعضی از دوستان داخلی نمی بینند و فکر می کنند که می شود بدون آزادی معنوی به آزادی اجتماعی رسید...زهی خیال باطل! اگر انسان مانعی برای کنترل کردن خواسته های خود از درون و تعهّدی به نهادی حقیقی نداشته باشد، چرا باید حقوق سایرین را محترم بشمارد؟ وقتی آزادی معنوی وجود ندارد تمایلات شخص و اجتماع(و حکومت) همواره به سمت بی نهایت است و دیگر انتظاری نمی توان داشت که آن ها اموال ما را آزاد کنند!