حاج آقا مهدوی
انا لله و انا الیه راجعون
آن روز ها در حال و هوای خواندن خاطرات حاج آقا بودم که ناگهان خبر بستری شدن ایشان در بیمارستان را به ما دادند. وقتی خاطرات کسی را میخوانی انگار که در حال زندگی کردن با وی هستی و این زندگی شیرین تر میشود وقتی شخصیت آرمانی خود را در آن خاطرات پیدا کنی و شاید این نقطه آغاز محبت باشد.
امّا محبت حاج آقا مهدوی از ابتدا در دل ما نشست. وقتی میدیدیم که ریس مجلس خبرگان با آن همه سابقه اتومبیل شخصی اش سمند است وقتی میدیدیم که بعد از این همه خدمت خود را طلبه ای بیش نمی انگارد، با تمام مقامات در پایان جلسه اخلاق خود وقت خود را برای دانشجویان تازه رسیده میگذاشت و از سر دلسوزی به آنها پاسخ میداد...انگار همین دیروز بود که برایمان تعریف کرد که به همراه آیت الله هاشمی دستشویی های زندان را میشسته است...و آن شوخی های معروف.آن زمان (خرداد93)در حال و هوای مطالعه خاطرات ایشان بودم خاطراتی که مشی واقعی اعتدال را میتوان از روی آن رونویسی کرد خاطراتی که در آن بعد از سال ها به تحلیل صادقانه وقایع پرداخته بود از قضیه سفارت(که مخالفت خود را اعلام کرده بود و هنوز هم بر نظر خود بود) تا دولت اصلاخات و صحبت هایش با آقای خاتمی. در این حال وهوا بودم که خبر بستری شدن ایشان را شنیدم و تکان دهنده ترین(بدون مبالغه) صحنه ی زندگی ام رغم خورد این که شخصی با این همه سابقه در نهایت بروی تختی افتاده و جانش به 4 تا سیم بسته است، در ناتوانی تمام! واقعا جمله زیبای انّا لله و انّا الیه راجِعون برایم تداعی شد که هر کاری در این دنیا هم بکنیم آخرش همین است. نه ! این بار فرق می کرد...این جملات را بارها شنیده بودم امّا وقتی از نزدیک میدیدم گویی خودم را میدیدم بر تخت تنهایی... به راستی که دیده عبرت بین باید...نهایت همه ی ما همان جاست و شاید اگر این حقیقت را فراموش نمی کردیم اینقدر فکر دنیا نبودیم و حرص این دنیا را نمی خوردیم و این همه دعوا و جنگ و جدل برای ما اتفاق نمی افتاد براستی که مرگ حقیقتی است که ما باید با آن زندگی کنیم و همواره آن را در مقابل خود انگاریم که اگر این حقیقت فراموش مان نشود افق نگاهمان بالا می رود و دیگر خود را درگیر پستی های دنیا نمی کنیم که اگر روزی نخست وزیر بودی اگر رییس مجلس خبرگان بودی اگر رییس بودی هر چه بودی روزی ضعیف خواهی شد آنقدر ضعیف که حتی کارهای خودت را نیز نمی توانی انجام دهی آنقدر که با مرگ زندگی میکنی و پیشگیری همیشه بهتر از درمان است...
جان ما را ز دم خویش به تشویش گرفت...
شادی روحشون صلوات