اعتراض جاوید
در این یادداشت سعی شده با نگاهی متفاوت به علل قیام امام حسین پرداخته شود.
وقتی کسی از ما بپرسد که چرا امام شما با یاران کمی قیام کرد و امامی دیگر با تعداد یاران بیشتر (امام حسن) قیام نکرد و یا حتی صلح کرد پاسخ ما احتمالا این است که شرایط آن دو امام فرق میکرده و زمانه برای آن دو عوض شده است و اساسا یکی از مهمترین موضوعات تحلیل ها باید بررسی شرایط باشد برای مثال مذاکرات هسته ای ژنو منجر به بسته شدن قرار دادی بین ایران و 5+1 شد . اگر ما بخواهیم بدون در نظر گرفتن شرایط منطقه ایران،جهان،اقتصاد و...به بررسی اینکه این قرارداد خوب بوده است یا نه بپردازیم دچار اشتباه خواهیم شد.
یا حتی قرارداد ترکمان چای از نظر بنده این قرارداد هم خیلی خائنانه نبوده است و افرادی که این قرار داد رو بسته اند قصد خیانت به کشور را نداشته اند بلکه چاره ای جز تن دادن به این قرارداد نداشتند؛ در شرایطی که امکان گرفتن کل ایران برای روس بود ...بگذریم در ابتدای یادداشت سعی در تحلیل شرایط زمان قیام امام حسین و مقایسه با شرایط مشابه داریم سپس نتیجه گیری خود را بیان میکنیم.
مقدمه : مردم زمان امام حسین تحت تاثیر جغرافیا به سه دسته تقسیم میشوند :
1.مردم شام
2.مردم کوفه
3.مردم حجاز
1.مردم شام:شام در زمان خلیفه ی دوم فتح شد و قبل از آن تحت سیطره ی امپراطوری روم قرار داشت. پس از فتح، جناب عمر یزید بن ابوسفیان را به حکومت آنجا منصوب کرد؛ مردم آنجا دین خود را از بنی امیّه گرفته بودند و هر چه که اینها میگفتند به نام دین رسول الله میدانستند .
پس از مدت کمی یزید مرد و معاویه(برادرش) جانشین او شد. معاویه مرد زیرک و حقه بازی بود،با سیاست تمام مردم شام را همراه خود کرده بود و درآنجا حکومت تجملاتی قدرتمندی به وجود آورده بود.کار به جایی رسید که در زمان عثمان، خلیفه از معاویه درخواست کمک کرد.معاویه به حدی بر دین مردم چیره بود که هر چه او میگفت، آنرا از طرف دین میدانستند برای نمونه :
یکبار که قاصد علی(ع) به شام رفته بود تا پیام امام را به آنجا برساند کار به تهدید جنگ کشید معاویه گفت من در روز چهارشنبه ,نماز جمعه میکنم و اعلام کرد و مردم آمدند و نماز خواندند معاویه به قاصد حضرت گفت اگر می تواند به جنگ چنین مردمی بیاید،به علی بگو بیاید.مردم شام کاملا تحت سیطره ی حکومت اموی بودند؛ به طور یکدست از فرمان های خلیفه پیروی میکردند.کاملا تحت تاثیر تبلیغات حکومت بودند داستان ها ی زیادی که افرادی پس از برخورد با ائمه شروع به فحاشی میکنند الخ...خود براین موضوع گواه است.
2.مردم کوفه :کوفه در زمان خلیفه ی دوم ایجاد شد ودلیل احداث و رونق گرفتن چنین شهری موقعیت خاص جغرافیایی برای فرستادن سربازان به ایران وروم بود و به سرعت بر جمعیت این شهر افزوده میشد نا اینکه در زمان خلافت علی(ع) یکی از مهمترین پایگاه ها و از تاثیر گذارترین شهر ها بود و حضرت هم مجبور شد مرکز خلافت را به این شهر انتقال دهد این شهر بهترین افراد پس از صدر اسلام را در خود پرورش داده است؛مرکز علویون و شیعیان آن زمان نیز بود.برای مثال علی (ع) پس از اینکه مردم کوفه در جنگ جمل کمکش کردند و باعث پیروزی حضرت شدند به آنها فرمود:
ای اهل کوفه شما از کریمترین ومیانه رو ترین مسلمانان هستید و روش شما عادلانه ترین روش ها و سهم شما در اسلام از بهترین سهم ها است و از بخشنده ترین نژاد عرب میباشید شما در دوستی پیغمبر واهل بیت او از همه ی عرب محکم تر هستید و من بعد از خدا به شما اعتماد واطمینان کردم که به سویتان آمدم.
اینها با بصیرت ترین مردم زمان خویش بودند و به تحولات جامعه اسلامی واکنش نشان میدادند. (برخلاف مردم حجاز)
3.مردم حجاز از بی تاثیرترین مردم در زمان بعد از نبی(ص)هستند و هر دم به سویی کشیده میشوند.والبته شهر هایی که در این حجاز وجود دارد به هیچ وجه به بزرگی و آبادانی و رونق عراق و شام نمیرسد و بیشتر، قبیله های بزرگ در این ناحیه از سرزمین های اسلامی تاثیر گذارند به طوری که عمر هم با کمک اینها توانست فتوحات عظیم خود را کامل کند.
اما بعد، همواره در بیان اینکه چرا امام حسین قیام کرد و برای مثال امام حسن یا سایرین قیام نکردند این نکته بیان میشود که یزید فسق علنی داشت و معاویه زیرک بود؛ اما به دو دلیل این ادعا صحیح نیست:
1.فسق معاویه وعداوت او برای اسلام اگر از یزید کمتر نباشد بیشتر نیست برای مثال به فسق های معاویه که در تاریخ ثبت شده است توجه کنید:
1.شرابخواری
2.پوشیدن لباس ابریشم
3.استعمال ظرف نقره و طلا
4.استماع آواز
5.قضاوت بر خلاف اسلام
6.برسمیت شناختن فردند زنا
8. جنگ با علی و تلفات 75 هزار نفری
9.قتل و غارت شیعیان
10.اعدام حجربن عدی ویارانش
11.اعدام عمروبن حمق
12.تجاوز به مصر و قتل محمد ابن ابی بکر
13 . جعل حدیث در مذمت علی
14.جعل احادیث در مدح غثمان
15.امر به لعن علی
16.قتل امام حسن
17.ولیعهدی یزید
18.خواندن نماز جمعه در چهار شنبه
این ها همه با در نظر گرفتن مردم آن زمان مشخص میشود که چه مردمی اینها را سیئة می دانستند و چه مردمی فسق.
اکثر اینها در ملا عام انجام شده است و برای مثال لعن علی(ع)کم گناهی نیست و این نیز صحیح نیست که فکر کنیم که مردم حجاز و کوفه اینکار را فسق علنی نمیدانستند چون هنوز بسیاری از تابعین و صحابه در میان آنها زندگی میکردند و یا سایر گناهان این فرد خبیث نیز به همین منوال است.
2.این سه دسته مردمی که در مقدمه نام بردیم تقریبا کل جمعیت تاثیر گذار حکومت اسلامی آن زمان بودند :
از منظر مردم شام هر که خلیفه باشد هر کاری بکند درست است چه جمعه، نماز جمعه بخواند چه چهارشنبه نماز جمعه بخواند، چه دستور به دشنام به علی(ع)بدهد چه ندهد.
مردم حجاز هم در بیخبری کامل به سر میبردند چنان که شهید مطهری که خود از طرفداران این ادعاس(که به دلیل فسق علنی یزید امام قیام کرد)میگوید (و این داستان معروفی است)پسر حنظله غسیل الملئکه وقتی خبر قتل امام حسین را شنید بهتش زد ومردم نیز ازین واقعه بهت زده بودند و تصمیم گرفتند همراه گروهی به شام بروند و اوضاع را بررسی کنند که چه شده که اینچنین اتفاق وحشتناکی به وقوع پیوسته است و وقتی هم رفتند با تعجب بیشتر برگشتند(و تعریف کردند که چه چیز هایی دیدند و این خودش باعث قیام مردم شد و در نهایت هم منجر به واقعه ی معروف حرّه گشت البته امکان داشت که اگر برای اینها در همان زمان حسین (ع) روشن میشد همچنین موضوعی با امام همراه میشدند ولی بنا بر دلایلی این امر انجام نشد) .. اینها خواص جامعه ی حجاز بودند شما حساب سایرین را بکنید..
اما مردم کوفه :مردم کوفه سلایق متعدد سیاسی داشتند و همه جور عقائد در آنها پیدا میشد(شاید به دلیل اینکه از ابتدا شاکله ی شهر بر اساس اقوام مختلف پی ریزی شده بود)اما اکثریت خواص از وضع یزید خبر داشتند هم چنین از وضع معاویه چنان که در زمان شهادت امام حسن(ع) به خیال اینکه روحیات آن حضرت با امام حسین(ع) متفاوت است به حسین (ع) نوشتند که قیام کن و شهر ما دراختیار شماست ولی حضرت به آنها نوشت منتظر باشند و این نشان دهنده ی این است که آنها از وضع زمان معاویه نیز ناراضی بودند و آنهایی هم که در کوفه موافق و مزدور حکومت اموی بودند هم تکلیفشان معلوم است در زمان یزید هم به همان روش خود ادامه می دهند.
از گفته های بالا مشخص میشود که در زمان یزید چیزی تغییر نکرده بود نه مردم عوض شده بودند نه اینکه شخص خلیفه تغییر چندانی کرده باشد پس چه شد که امام تصمیم به خروج گرفتند؟و روشی را که 10سال برادرش در پیش گرفته و 10 سال نیز خودش با آن شرایط زندگی کرده است تغییر میدهد ؟
با بررسی شرایط تنها به این نتیجه میرسیم که تنها فرق زمان حضرت و طول 20سال پیش از آن در این نکته بوده است که یزید امام را مجبور به بیعت کردن میکند وامام از این بیعت سر باز میزند. این بیعت یعنی اینکه ما تایید میکنیم کارهای این حرام زاده را و امام با این بیعت از یک شخصیت موثر وانقلابی که هر لحظه احتمال خروج و انفجارش میرود تبدیل میشد به یک فرد که مانند عامه ی مردم در حال زندگی کردن است.(وقتی که امام حسن با معاویه بیعت نکرده است و با هم در صلحند معاویه سعی در کندن ریشه ی شیعیان و طرفداران اهل بیت دارد؛ روزی نیست که عمروبن حمق ها و حجر بن عدی ها را اعدام نکند وای بر حالتی که امام بیعت کند با حکومت که آنها ریشه ی اسلام را میکندند ودیگر حتی ظرف تو خالیه اسلام(به تعبیر امیر مومنان) هم باقی نمیماند.
ما به دلیل شرایط خفقانی که در زمان معاویه بوده است اخبار زیادی از حضرت نداریم به طوری که میگویند از امام تنها یک حدیث فقهی موجود است و اکثر گفته هایی که از امام موجود است محدود میشود به حدود 4 ماهی که در خروج به سر میبردند ولی در زمانهای مختلف میبینیم که امام هم در صدد خروج بر حکومت معاویه بود است و معاویه هم این ترس را ازامام داشته چنان که پس از نامه ی مردم کوفه به حضرت در زمان شهادت امام حسن(ع) به حضرت مینویسد و او را از قیام نهی میکند،یا اینکه در سالهای آخر حیات نحس معاویه حضرت 700 نفر از صحابه را در حج جمع میکند و آنها را دعوت به قیام میکند و از آنها اقرار میگیرد بر حقانیت امامت و پدرش و...
اینگونه به نظر میرسد که در طول 20 سال هم تمامی آگاهان منتظر قیام حضرت بودند و خود حضرت هم منتظر فرصت مناسب بوده است که این فرصت هیچ گاه دست نداد و تنها در بازه ای بعد از خروج حضرت (دقت کنید بعد خروج حضرت بود که اکثریت کوفه اعلام آمادگی برای پذیرش امام کردند و این مقدمه ای بود برای امکان شورشِ منجرً به پیروزی در برابر حکومت و تنها مقدمه بود...) میتوانست این فرصت فراهم شود.
در این زمان حضرت تصمیم به خروج گرفت برای تبیین شرایط؛ اول هم کوفه را انتخاب نکرد چه اینکه مکّه نسبت به مدینه حداقل 4روز از کوفه دورتر است و اصلا حضرت قصد رفتن به جای خاصی را نگرفته است. حتی با اینکه میداند که مردم کوفه 10 سال است برای وی نامه مینویسند و به سمت مکه خروج کردن را هم به خاطر این انتخاب میکند که پیام قیام خود را به اقصی نقاط جهان اسلام برساند و اینگونه نباشد که هیچ کس نفهمد که حضرت برای چه خروج کرد؛ اگر هم بر حضرت فشاری در مدینه نبود در مدینه می ماند چنانکه اگر در مکه نبود، در مکه قصد ماندن داشت و بارها از مردم کوفه توسط قاصدین فحص و جست وجو کرده بود و حتی وقتی نامه مسلم (که سومین فرستاده بود)مبنی بر گرفتن بیعت به حضرت رسید باز هم حضرت حرکت نکرد و 14 روز بعد حرکت کرد با توجه به اینکه مسلم تاکید کرده بود که شتاب کن در حرکت .
جالب است بدانید که اگر حضرت در همان روز رسیدن نامه ی مسلم مبنی بر اینکه 18هزار نفر بیعت کرده اند حرکت کرده بود قبل از کشته شدن مسلم و در شرایطی که کوفه تحت سیطره ی مسلم بود به کوفه میرسید (پرداختن به این موضوع نیاز به یادداشت دیگری دارد) پس حضرت در حال آماده کردن مردم برای یک قیام همه جانبه بود و سعی داشت تا جایی که ممکن است تنشی با حکومت نداشته باشد و به تبلیغ بپردازد ولی جاهایی که جان حضرت در خطر بود حضرت سعی در فرار از خطر برای تبلیغ بیشتر داشت و همین عامل سبب خروج حضرت از مکه شد. (و اّلا چرا حضرت به طور ناگهانی 8 ذی الحجه را برای خروج انتخاب کرده بود؟)
به نظر میآید تنها هدفی که میتواند این حرکت امام را توجیه کند این بوده است که امام در ابتدا برای ترس از قتل از مدینه خارج شده است( مانند امام زمان (عج)که از ترس قتل در غیبت به سر میبرندکه اگر ترس از قتل نبود امام در بین مردم ظهور داشت ولو اینکه مردم به او اقبال نداشته باشند) و حالا در بین راه شرایط تشکیل حکومت اسلامی و اصلاح امت هم پیدا شده است امام نهایت سعی را در این باره میکند وسعی دارد همواره بهترین راه را انتخاب کند چنان که بعد از ناامن شدن مکه نوبت کوفه میرسد برای فرار و اصلاح.
به خاطر اینست که با رسیدن خبر شهادت مسلم امام با این که هنوز با سپاه حرّ فاصله ی زیادی داشته است به راه خود به سمت کوفه ادامه میدهد امّا وقتی که دیگر رفتن به سمت کوفه میسر نیست امام از حرّ درخواست میکند که راه دیگری را آزاد بگذارد که امام برگردد و این درخواست هم برای صلح بوده است چنان که در یکی از پیشنهادهایی که امام به عمر سعد میکند اینست که با هم به سمت شام حرکت کنیم تا خود با یزید صحبت کنم.
در برابر امام تنها دو راه گذاشتند یکی اینکه با ما می جنگی و کشته میشوی، دیگری اینکه تن به آن ذلت میدهی(که به صورت جلب شده و خلع سلاح شده و امان دادن ابن زیاد نزد او برویم. که امام اینجا اشاره می کند به امانی که به مسلم داده بودند و می داند که نهایت این پیشنهاد خواری و خفّت و کشته شدن است).
این برای حضرت و نه برای اسلام هیچ سودی نداشت تنها یک راه میماند و آن هم جنگیدن بود و از این میتوان این را نیز استنباط کرد که اگر صلحی که به امام حسن پیشنهاد شد به امام حسین پیشنهاد میشد قطعا حضرت میپذیرفت و معاویه صلح نامه ی سفید امضا برای حضرت فرستاده بود و حضرت هم با شرایطی که خود تعیین کرد، صلح کرد که اگر این نبود و معاویه میگفت حسن بن علی(ع) باید جلب من باشد و با من بیعت کند تا بعدا تصمیم بگیرم به هیچ وجه امام حسن(ع) این را نمی پذیرفت. از شاهد های دیگر برای این مطلب این است حضرت حسین(ع) به زینب سلام الله علیه هنگامی که بیتابی میکرد فرمود لو ترک القطا لیلا لنام...اگر پرنده ی قطا را رها میکردند در آشیانه ی خود باقی میماند و این مثلی است برای کاری که بر خلاف میل کسی پیش آمده باشد و اراده ی آن شخص بر آن تعلق نگرفته باشد..(این پاراگراف برای تبیین وجود الگوی عملی ثابت در میان ائمه اطهار(ع) آورده شده است برای توضیح بیشتر رجوع کنید به پاسخ سوال 7در ضمیمه) .
به هر حال در این امر جای بحث و تحقیق بسیار است و نمیتوان همه جوانب را در یک یادداشت بررسی کرد.
اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتیت الزکاة و امرت بالمعروف ونهیت عن المنکرو جاهدت فی الله حق جهاده حتی اتاک الیقین و رحمک الله حیا ومیتا.
در این یادداشت سعی بر بیان خلاصه بوده است، این حالت موجب شد برای دوستان سؤالاتی بوجود آید. این سؤالات در زیر هم نقل میشود:
برای عوام هم همچون خواص فسق معاویه مانند فسق یزید معلوم بود ؟
برای عوام فسق یزید هم معلوم نبود داستان پسر حنظله غسیل ...رو برا همین آوردم که اینها که تازه خواص حجاز بودن. فسق یزید رو نمیدونستن، خواصی هم که تو کوفه بودن میدونستن اما یا خودشون هم فاسد بودن که در نتیجه افراد قبیله به خواص اقتدا کرده و خواص بهشون دروغ میگفتن یا اینکه خواص سالم بودن که فسق هر دو نفرو میدونستن و برای افراد قبیلشون هم تشریح میکردن ولی مثل قبیله ی هانی... ( که اونا هم تو مرحله ی عمل کم آوردن).
در دوران حج امام حسین(ع)، در حال ترغیب مردم به قیام بود؟
بله؛ از حج های قبلی در زمان معاویه هم امام سعی در ترغیب مردم داشت کما اینکه در سالهای آخر وقتی معاویه در مکه خواست از حضرت بیعت بگیرد برای یزید، حضرت علنا گفت من در مقابل تو هم در صدد قیام هستم ولی فرصت پیدا نمیکنم(چه برسد به اینکه با یزید بیعت کنم..)
در این صورت که تو می گویی که امام اگر فشار نبود قصد خروج نداشت؛ پس چرا مسلم را به کوفه فرستاد که معنی رسمی قیام تلقی می شود از جانب بنی امیه؟
مسلم رو امام بعد از خروج به کوفه فرستاد و آخرای کار بود. امام قبل از فشار حاکم مدینه برای بیعت هیچ تغییری در زندگی چند سال قبلش نداده بود.
این تیکه از متن رو نفهمیدم که منظورت از اینکه امام ناگهانی 8 ذیحجه حرکت کرد به خاطر این بود که تا اون موقع جانشان در خطر نبود؟
امام تقریبا چهار ماه بود در مکه اقامت داشت و در این مدت 3 بار نماینده برای مردم کوفه نماینده فرستاده بود که سومیش مسلم بود و 2تای اولی برای بررسی اوضاع رفته بودن ولی مسلم برای بیعت 14 روز قبل از 8 ذیحجه نامه ی مسلم به امام رسید مبنی بر اینکه 18 هزار نفر بیعت کرده اند و تسریع کن در آمدن.ولی امام حرکتی نکرد و به تبلیغ خود ادامه داد و در 8ذیحجه (که اگر امام نیت حج کرده باشد )حرام است خروج (درحالت عادی )ناگهان تصمیم به خروج میگیرد.
اگه امام قصد درگیری با حکومت را نداشت تا حد امکان پس چرا به جنوب نرفت که مثل اینکه بسیار امن تر بود ؟
این پیشنهاد رو قبل از شما ابن عباس به امام داده بود!امام به وی فرمود اگر من در سوراخ جنبنده ای هم بروم بنی امیه مرا از آن سوراخ بیرون خواهند کشید و خواهند کشت(با شواهد تاریخی هم سازگار است)و در آن حالت امام اگر هم فرار کرده بود و کشته نمیشد ودیگر فرصتی برای تبلیغ نمی ماند و حکومت بر ضد وی تبلیغاتی راه میانداخت و همین طور اینکه دیگر با کشته شدن فرقی نداشت ،حکومت میخواست حسینی در متن جامعه ی اسلامی وجود نداشته باشد اگر شد میکشیمش اگر نه چه بهتر که بدون کشته شدن نباشد.
امام برای چه از مدینه خارج شدن و به مکه رفتن اگر برای دور شدن از فشار برای بیعت یا خطر مرگ بود چرا بعد از مکه به شهر دیگری نرفتند و به کوفه برای قیام رفتند؟
واضح است! به مکه رفتن برای این بود که بتواند پیام قیام خود والگوی خود را به همه ی مردم برساند، چون مکه محل رفت وآمد مسلمانان بود. اگر به یک شهر معمولی میرفت هیچ نتیجه ی مثبتی نداشت مگر وقت کشی و این گونه فقط امام فرار کرده بود ..اما به کوفه رفتن هم برای این بود که در کوفه 18هزار نفر اعلام آمادگی کرده بودند اگر امام به این نامه ها پاسخ نمیداد هم مردم کوفه را از خود ناراضی ساخته بود(حجت را بر آنان تمام نکرده بود )هم در شهر دیگر خبری نبود .
البته در این مرحله از قیام فرصت برای تشکیل حکومت ایجاد شد و شروع این مرحله هم از زمان استقرار حضرت در مکه است و اگر مردم کوفه یاری میکردند امام باید با لشگر عظیم شام میجنگید(چنان که یک نمونه از این لشگرها واقعه ی حرّه در مدینه در مقابل پسر حنظله را به وجود آورد و همان لشگر کعبه را سوزاند یا لشگر دیگری که تمام مملکت عراق و حجاز را درنوردید وکمی از مغول نداشت (لشگر حجاج))و بعد از شام نوبت حجاز میرسید که در آن عبدالله بن زبیر اعلام خلافت کرده بود و بغض عبدالله زبیر نسبت به اهل بیت بر همگان آشکار است(یکی از عوامل جنگ جمل بوده وبارها نیز بعد از یزید سعی در کشتن تمامی اهل بیت داشته است...
چرا سایر ائمه بیعت کردند و در همان ابتدا امام حسین(ع) بیعت نکرد ؟
باید جواب این سوال را نیز با توجه به موقعیت زمانی مکانی هر یک از ائمه پاسخ داد و آن نیز این است که اگر هر یک از آنها با توجه به حدیثی که آیت الله جوادی در کتاب امام مهدی موجود موعود آورده است در بیعت با طاغوت های زمان خودشان بوده اند
با توجه به زمان خودشان است .
امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) همگی در بیعت با خلفای سه گانه بوده اند و این بیعت هم به صلاح و مصلحت مملکت اسلام بود ولی آنها هیچ گاه با معاویه بیعت نکردند وتنها حضرت امام حسن(ع) با وی صلحی کرد که از مفاد صلح بر میآید که معاویه کار گزار امام بوده است و امام حسین(ع) هم همواره یک عامل متمرد شمرده میشد و معاویه از جانب وی احساس خطر میکردو یزید هم تکلیفش معلوم بود و با وی بیعت نکرد اما اینکه امامان دیگر با طاغوت های زمان خودشان بیعت کردند دلایل زیادی از منظر های متفاوت دارد .
شاید مهم ترین عامل این باشد که قیام امام حسین سبب به وجود آمدن یک نسخه دائمی شد که دو اثر مهم داشت:
1.اینکه راه حکومت اسلامی و خلافت نبوی را از راه سلطنت اموی و سایر سلطنت ها جدا کرد و باعث شد در مردم این تصور غلط که هرکس بر تخت تکیه زد هر چه میگوید درست است و جایگاه پیغمبر قرار دارد از بین برود و مردم بدانند که امکان دارد که حاکم نیز جائر باشد (ومیشود در برابرش قیام کرد)
2.و دیگر اینکه یک الگوی کامل برای تمام مبارزان در راه انسانیت ایجاد کرد که در همه ی زمان ها باعث پیدا شدن قیام ها و حق طلبی ها می شد این حق طلبی ها در زمان ائمه هم اثرات شگرفی گذاشت و قیام های متعددی علیه حکومت ها انجام میشد و این قیام ها اثرات زیادی داشت که از بحث خارج است. (و دیگر نیاز به یک الگوی جدید نبود)
و اینها به نیاز های زمان هم باز میگردد و همچنین جایگاه ائمه در مقایسه با جایگاه امام حسین در نزد مردم و یا اینکه بنی عباس به نام اهل بیت حکومت میکردندو...
در نهایت این سخنان امام حسین یک راه روشن را برای همه ی جان های پاک نمایان کرد و هر گاه که در جامعه ای رهبران و نخبگان آن جامعه با تاسی به این راه و جملات توانستند مردم را در برابر طاغوت ها به حرمت در بیاورند چنانکه انقلاب ایران و هند (به گفته ی رهبرانش) به دنباله آن نهضت عظیم است و به پیروی از آن انجام شده است .
به هر حال خون حسین وراه او همواره سبب جوششی از ژرفای فطرت هر انسان مومنی میشود که ان للحسین حرارة فی قلوب المومنین و این سخنان وی تا ابد در گوش مردمان زمزمه ی آزادی و آزادگی خواهد کرد:
مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى سُلَیْمَانَ بْنِ صُرَدٍ... وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِینَ .. أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ...
إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما...
أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
هیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَی اللّهُ لَنا ذلِکَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ...
و من الله توفیق.